کتاب بودن درباره یک باغبان بینام و نشانی به نام “چنسی” است که از بچگی در خانهی یک پیرمرد پناه داده شده و باغبانی کرده است.
شخصیت اول کتاب یعنی چنسی راوی کتاب نیز می باشد.
چنسی بچهی یتیمی بوده که مادرش را از دست داده بود و هیچکس بهش نگفته بود که پدرش چه کسیست.
پیرمرد که صاحب کارش بود او را از بچگی درخانهاش پناه داده بود و کار چنسی حضور در باغ و مراقبت از گیاهان و درختان بود. چون به دنیا آمدنش اتفاقی بود اسمش را چنس گذاشته بودند.
چنسی هیچگاه از آن خونه بیرون نرفته، چیزی نخوانده، چیزی ننوشته و در واقع هیچوقت نتوانسته بود این تواناییها را به دست بیاورد و تنها راه ارتباطیش با دنیای خارج تلویزیون کوچیکش بود و حالا با مرگ صاحب کارش مجبور است دنیای کوچک خودش را ترک کند و وارد دنیایی بشود که هیچ رد و نشانی از آن ندارد و البته این مواجهه با دنیای بیرون براش عجیبه.
پای او اتفاقی به خانه ی یکی از سیاستمداران بزرگ و مورد علاقه رئیس جمهور باز می شود و این تازه شروع داستان کتاب است.
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.