لوییس بونویل پورتولس در سال 1900 به دنیا آمد. او فیلمساز اسپانیایی بود که در کشورهای اسپانیا، مکزیک و فرانسه به فعالیت میپرداخت. کتاب با آخرین نفسهایم (My last sigh) به عنوان یکی از بهترین کتابهای لوئیس بونوئل به شمار میرود. در این اثر، خاطرات توام با طنز، شک و تحقیر بونوئل به زندگی و محبتش به انسان تکان دهنده است. لوئیس بونوئل (Luis Bunuel) تا آخرین لحظههای زندگیاش، یک عصیانگر سرسخت و سازشناپذیر باقی ماند. از سوی دیگر، چنان که در این اثر نیز میتوان دید، بونوئل شخصیتی چندگانه و نگرشی پردامنه و حتی گاه متناقض دارد که او را از ارزیابیهای عام و قالبی دور میکند.
لوئیس بونوئل فردی کمونیستی است که از نظام کمونیستی متنفر است، فردی آنارشیستی است که از آشوب و ناآرامی هراس دارد، انسان بیایمانی است که از سنت و میراث دین نمیتواند بگذرد و اعتقاد دارد که هر آنچه مسیحی نباشد، با او بیگانه است. فردی نیهیلیستی است که سخت هوادار ارزشهای اخلاقی و انسانی است و به فرهنگ و مدنیت علاقه زیادی دارد و به آن عشق میورزد.
در آثار او اخلاقگرایی بینقص و تعهد مسئولانهی او در برابر انسان و سرنوشتش در این کرهی خاکی آشکار است و از دید هیچکس پوشیده نیست. پاکدامنی و آزادمنشی بونوئل نه تنها در پهنهی اندیشه، در کارنامهی هنری و زندگی خصوصی او نیز مشهود است. نمونهای از اخلاقگرایی او را میتوان در داوریهای صریح او دربارهی دوستان و نزدیکانش به طور واضح دید. برای مثال در برخورد بیرحمانهی او با لغزشهای شخصی برخی از دوستانش، یا در پایبندی او به تعهدات انسانی و اصول اخلاقی.
او در این اثر با شکسته نفسی و اصالت داستان زندگی خود را روایت میکند و کمترین شائبهای از تکبر و خودستایی به سخنانش راه نمیدهد. مدتها پیش منتقدان سینمایی و دوستداران آثار بونوئل به خوبی میدانستند که هر آنچه او خلق کرده، در ژرفای سیر و سلوک شخصی و ذهنیت یگانهی او ریشه دارد. فیلمهای او یکسره از خاطرات و تخیل شگرف او پر شده است. بدون شک در پاسخ به همین نیاز است که در این زندگینامه از دورهی کودکی خود بیشتر توضیح داده است، که شاید گاه طولانی و کسالتآور به نظر بیاید، اما بیشک برای شناخت بیشتر او و هنرش لازم است.
از جمله آثار معروف بونوئل میتوان به سگ آندلسی، ویریدیانا، میل مبهم هوس و جذابیت پنهان بورژوازی اشاره کرد. فیلمهای او را به سختی میتوان در یکی از انواع ژانرها یا جریانهای مرسوم سینمایی تقسیمبندی کرد. او بیگمان بهترین نمایندهی مکتب سوررئالیسم در سینماست؛ اما آیا هنرمندی چون او را، که همواره از هر سنت و قالبی گریخته، میتوان پیرو مکتبی خاص دانست؟ جانمایهی هنر بونوئل طغیان بر قراردادها و سنتهاست. در اکثر فیلمهای او مرز بین واقعیت و رویا آنچنان مخدوش است که نمیتوان به روشنی نماهایی واقعی و رویایی را از هم جدا کرد. برخی از منتقدین او را پدر سینمای فراواقعگرا خواندهاند. او برای سینما ایران بیگانه و ناشناس باقی مانده است و یکی از دلایل آن شاید ویژگیهای فردی و شخصیت هنری تک افتادهی او باشد. وی در سال 1983 و در سن 83 سالگی درگذشت.
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.